اصل عدم قطعیت

 راز و رمزی در مورد معامله گری

اگر راز و رمزی در مورد معامله گری وجود داشته باشد چیزی نیست بجز اصول زیر :
1- قادر باشیم بدون ترس یا خودشیفتگی به معامله بپردازیم .
2- بازار را آنگونه هست دریابیم ، نه آنگونه که میخواهیم باشد .
3- قادر باشیم کاملا در « جریان لحظه اکنون » تمرکز کنیم .
4- بطور ناخودآگاه وارد «زون» شویم .

زون:حالتی از ذهن است که شما در آن بسیار خلاق هستید و به طور ناخودآگاه بهترین عکس العمل را دارید(فقدان ترس).

با رعایت این چهار اصل و داشتن لبه ای خوب میتوانید در بازار موفق باشید .

 

پیشنهاد به مطالعه: قدرت و ضعف روند بازار

 

معامله گران موفق

معامله گران موفق بدون هیچ ابهامی پذیرفته اند که « هر چیزی میتواند اتفاق بیفتد».

اعتقاد آنها به این امر به قدری قوی است که به هیچ وجه نتایج معاملات اخیر خود را به «جریان لحظه اکنون» تعمیم نمی‌دهند، این امر موجب می‌شود که با ذهنی خالی از توقعات نابجا به معامله بپردازند. در نتیجه بجای داشتن یک سری توقعات بیجا که موجب صدمات مالی و روحی می‌شود ، خود را در اختیار بازار قرار میدهند تا از موقعیت هایی که برایشان فراهم می‌شود، استفاده کنند.

«خود را در اختیار بازار قرار دهیم» یعنی اینکه بتوانیم اطلاعات بازار را در همان زمان ارائه شده تفسیر کنیم نه اینکه آنها را با توجه به نتایج معاملات قبلی بسنجیم .

 

ذهن ما و فرصت های معاملاتی

ذهن ما قادر به درک تمام فرصت هایی که برایش پیش می‌آید نیست. این گونه نابینایی در لحظات معامله هم می‌تواند برای ما اتفاق بیفتد. ما نمیتوانیم قبول کنیم که امکان حرکت بازار در خلاف جهت پیش بینی ما هم وجود دارد. وقتی با ترس وارد یک معامله می‌شویم همین ترس از اشتباه باعث می‌شود که ارزشی بیش از اندازه برای یک سری از اطلاعات که پیش بینی ما را تایید می‌کنند، قائل شویم .

ترس در بازار

یک بازار دارای روند به آسانی قابل تشخیص است. اما اگر با ترس وارد معامله شویم این روند برای ما نامرئی می‌شود چرا که فقط روندی را می‌بینیم که در جهت پیش بینیمان باشد . علاوه بر این سایر موقعیت ها هم به دلیل دانش ناکافی در تحلیل بازار از دست می‌روند.

آنچه نیاموخته ایم برای ما نامرئی است و تا زمانی که ذهن خود را برای تبادل انرژی آماده نکرده ایم نامرئی باقی خواهد ماند . اطلاعاتی که بوسیله آنها بازار را تحلیل می‌کنید به دو دسته شناخته شده و ناشناخته تقسیم می‌شوند . برای مثال چهارچوبی در ذهن خود دارید که به شما اجازه می‌دهد با یک سری از متغیر ها موقعیت خرید یا فروش را در بازار تعیین کنید . این لبه شماست و آن چیزی است که شما می‌دانید .

برگرفته از نوشته های مارک داگلاس